صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
نیستی اما همیشه کنارمی نیستی اما همیشه اینجایی
هرکجا رفتی و هر جا موندی مــن و بـی خبــر نزار از حالت
اگه تنها شدی و دلت گرفت
خـبـرم کن که بیــــام دنبالت
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنــود یـک نفـر از نــامــزدش دل بــرده
مثـل یــک افـسر تحقـیق شـرافـتـمـنـدی
کـه بـه پـرونده ی جـرم پسرش بـرخورده
خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ
بین دعوای پـدر مـادر خود گـم شده است
خستـه مثل زن راضـی شده به مهر طلاق
که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است
خسته مثـل پـدری کـه پسر معتـادش
غـرق در درد خمـاری شـده فـریـاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسـرش پیـش زنـش بـر سر او داد زده
خسته ام مثـل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است
مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه
کـه کسـی غیـر پـرستار سراغش نرود
خستـه ام بیشتر از پیـر زنـی تنهـا کـه
عیـد باشد نـوه اش سمت اتاقش نرود
خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است
شـده ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را میدرند
سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند.....
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
بی هیچ ادله ی محکمه پسندی
فقط می دونی ...
می دونی بدهکاری ...
به عالم
به آدم
به هوا
به زمین
به هر چیزی که می بینی و به نظرت سر جای خودش نیست
زبون هم نداری که بگی چرا
بگی ...
بگی اعتراض دارم
یه چیزی تو این محکمه دستاشو دور گلوت فشار می ده که خَفـــــــــــه ....!!!
این روزا حس و حالم همینه
دنبال غم عالم می رم و به نتیجه نمی رسم که ریشه ی این غم و این محکمه غم افزا کجاست
شاید نوشتن شروع احمقانه ی یه پایانه
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
مثل تنهایی ِ خودم وحشی
مثل تنهایی خودم بد بخت!
با تو ام قاب عکس نارنجی
با تو ام زر قبای پاییزی
در نگاه ت حضور مولانا است...
پا رکاب دو شمس تبریزی!
توی چشمت چه قدر آدم ها
داس ها را به باغ من زده اند!...
سیب بکری برای خوردن نیست
تا ته باغ را دهن زده اند
عده ای هم که مثل من بودند
ساکنان مریض خانه شدند
حال من را اگر نمی دانی
عقربی را دچار آتش کن
این چنین ست مرد دی ماهی !
من هدایت شدم .. خدا شاهد !
بار کج هم به منزلش گاهی ….
من مریضم که صورتم سرخ ست
شاعری که چقدر تب دارم
اندکی دوست رو به رو با من
یک جهان دشنه از عقب دارم
در سرم درد های مرموزی ست
مغزم از شعر مرده پر شده است
خط و خوط نوار مغزی گفت
شاعر این شعر هم تومور شده است...
من سه تا نطفه در سرم دارم
جان من را سه شعر می گیرد ؟
خط و خوط نوار مغزی گفت:
فیل هم با سه غده می میرد !
بیت هایی که آفریدم شان
در پی روز قتل عام من اند
هر مزاری " امید علی" دارد
کل این قبر ها به نام من اند
مرگ مغزیست طعم ابیاتم
مزه ی گنگ و میخوشی دارم
باورم کن که بعد مردن هم
حس خوبی به خود کشی دارم !
کار اهدای عضو هایم را
به همین دوستان اندکم بدهید
چشم و گوشم برای هر کس خواست
مغز من را به کودکم بدهید
در سرم رنج های فر هاد است
یک نفر بعد من جنون باید!
تیشه ام را به دست او بدهید
بعد من کاخ بیستون باید ..
وای از این مرد سرد دی ماهی
وای از این فصل سرد غم خوردن
وای از این قرص های اعصابی
وقت هر وعده بیست تا خوردن
مرد دی ماهیم بفهم احمق!
لحظه ای ناگهان که من باشم
هر چه ضد و نقیض در یک آن
کوچک بی کران که من باشم
مرد دی ماهی ام که قنداقی
وسط سردی کفن بودم
بعد سی پنج سال تازه فهمیدم
جسدی لای پیرهن بودم !
جسد شاعری که افتاده
از نفس، از دوپا، از هر چیز
سال تحویل تان بهار فرووردین ماه
سال من از اواخر دی ماه
سردی ام از نژاد فصلم بود
سرخی ام از تبار برگی که
روز میلادم از درخت افتاد
زیر رگباری از تگرگی که...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
شرابی خوردم از دستِ عزیزِ رفته از دستی...
نمیدانم چه نوشیدم که سیرم کرده از هستی...
خودم مستُ ،غزل مستُ ،تمام واژه ها مستند...
قلم شوریده ای امشب،عجب اُعجوبه ای هستی!
به ساز من که میرقصی قیامت میکنی به به...
چه طوفانی به پا کردی،قلم شاید تو هم مستی؟!
زمین مستُ،زمان مستُ،مخاطب مست شعرم شد
بنازم دلبریهایت!قلم، الحق که تردستی
فلانی فرق بسیار است،میان مستی و مستی
عزیزم خوب دقت کن!به هر مستی نگو پستی
تظاهر میکنی اما،تو هم از دیدِ من مستی
اگر پاکیزه تر بودی،به شعرم دل نمی بستی
خودم مستُ ،غزل مستُ، تمام واژه ها مستند
مخاطب معصیت کردی!به مشتی مست پیوستی
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله و دوری عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید
من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید
باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد
بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم
پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!
خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید
آی! آنها! که به بی برگی من می خندید!
مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
رو به روی پنجره دیوار باشد بهتر است
بین ما این فاصله "بسیار" باشد بهتر است
من به دنبال کسی بودم که "دلسوزی" کند
همدمم این روزها سیگار باشد بهتر است
من نگفتم آنچه حلاج از تو دید و فاش کرد
سر نوشت "رازداری"، دار باشد بهتر است!
خانه ی بیچاره ای که سرنوشتش زلزله است
از همان روز نخست آوار باشد بهتر است
گاه نفرت حاصلش عشق است، این را درک کن
گاه اگر از تو این دلم بیزار باشد بهتر است
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
حسرتم چشم سیاه و گیسوان بور نیست
عاشقی این روزها جز وصله ای ناجور نیست
زخمهای کهنه ام را مرهمی پیدا نشد
همدمی دیگر برای این دل رنجور نیست
هیچ کس درد مرا این روزها باور نکرد
چاره ای دیگر بجز خوابیدنم در گور نیست
هر که می آید دم از آزاد مردی میزند
دار بسیار است، اما هیچ کس منصور نیست
مَردم از ترس است، اگر خود را به کوری می زنند
چشم وا کردم از این مردم، یکی شان کور نیست
می شوم دلتنگ دیدار تو هر تنگ غروب
گر چه غم بسیار، امّا شادی از ما دور نیست.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
مرگ ترین حقه ی جادوگران
داغ ترین شهوت آتش زدن
تهمت شاعر به سیاوش زدن
هر که تو را دید زمین گیر شد
سخت به جوش آمدو تبخیر شد
درد بزرگ سرطانی من
کهنه ترین زخم جوانی من
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
بوی رفتن می دهد این لحظه های لعنتی
فرض کن!
تنهایی ات را با خودت قسمت کنی
فرض کن!
تنها شوی در یک هوای لعنتی
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
طعم شور عشق می دهد
گریه کجا بود!
یادت رفته سفرت را !؟
دلتنگی ات، جاده ها را چقدر بارانی کرد!؟
بعد گفتی:
مرد که گریه نمی کند!
گفتم:
گریه نیست عزیزکم
فقط چشم هایم به دور شدنت کمی آلرژی دارند!
حالا دور شدنت خیلی طولانی شده
می ترسم،
تمام جاده ها را آب ببرد!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم
غافل از خود، دیگری را هم قضاوت می کنیم
کودکی جان می دهد از درد فقر و ما هنوز
چشم می بندیم و هرشب خواب راحت می کنیم
عمر کوتاه است و دنیا فانی و با این وجود
ما به این دنیای فانی زود عادت می کنیم
ما که بردیم آبرو از عشق، پس دیگر چرا
عشق را با واژه هامان بی شرافت می کنیم؟
کاش پاسخ داشت این پرسش که ما در زندگی
با همیم اما چرا احساس غربت می کنیم؟
من به این مصرع یقین دارم که روزی میرسد
سوره ای از عشق را با هم قرائت می کنیم..
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
هر چه ميخواهم غمت رادر دلم پنهان كنم
سينه ميگويد كه من تنگ آمدم فرياد كن
باز هم سالروز تو
ميداني؟! سالهاست كه نديدمت
با چشمانم مشكلي ندارم
دلم تنگ است
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
دلــم یــک کلبـه می خــواهــد
درون جنــگـل پـاییــــز
مـن و آوازِ گنجشكا
ميان جنگل مازي
مـن و یــک رود
دلــم یـک کلبــه می خــواهــد...!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
و گاهی عاشقانه میگوید..
مـــــــــــــرد است دیگر..
غرورش آسمان
و دلش دریاست...
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟
تو چه میدانی???!!!!......
از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش...؟
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
پنج سیگار راه بود تا خانه ی تو
می گردم و نمی رسم …
.
هر از گاهی واسه آروم شدن باید بغض کرد، یه گوشه نشست و بلند بلند سیگار کشید !!!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
الو سلام! منزل خداست ؟
دو، چهار، چهار، سه، چهار ... منزل خداست؟
الو! سلام این منم مزاحمی که آشناست
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است
به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست؟!
الو! دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب از سیم هاست؟
خدا! صدای تو نمی رسد کمی بلندتر
صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهی برات درد دل کنم
شنیده ام که بر تمام دردها شفاست
خدا مرا بغل کن کمی نوازشم بده
حضور دست های تو عجیب گرم و با صفاست
سر مرا به شانه ات بگیر تا سبک شوم
پناه گاه این دل شکسته شانه ی شماست
خدا مرا ببخش مزاحمت شدم
دوباره زنگ می زنم، دوباره تا خدا خداست!!!
...
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
ای پیش پرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!
دور از تو سهـــم دختــر از این هفته هم پر
پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟
تا یاد دارم برگی از تاریـــخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابـــم هر چـه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنــــار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لا اقل مرد حسابی!
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیـــم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنهــا یک بغـــل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش
ای دست هایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دست هایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبــی ندارد خاک هـــم باشی قبــول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که تـــوی تار عنکبوت است
امشب عروسی می کنم جای تو خالی
پای قبــاله جای امضــــای تو خالی
ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
هرکی فهمیده بریدی می خواد از تنت ببره
واسه شیر خسته موشم ،یلی می شه و می غره
تا بدونن شدی خسته همه می پرن به جونت
تیکه تیکتو می دزدن حتی قلب مهربونت
دیگه تسلیم میشی وقتی توی گله ی شغالا
آشناها رو ببینی که غریبه ن دیگه حالا
حتی اونایی که روزی همه یاور بودن و کس
وقتی افتادی می بینی که می شن به شکل کرکس
وقتی قیمت شهامت کمتر از قیمت خونه
وقتی نقل نقد و سکه ست ، هر شغالی مهربونه
نون تو خون زدن یه عادت ، هر حماقتی رشادت
قربونت برم خدایا تو رو می خوان واسه حاجت
دیگه انگار وقته اونه که از خدا هم باخبر شد
زیر بارون رفتو با عشق بودو موندو خیستر شد
باید از این من خود خواه مرد و عاشقونه دل کند
وقته اونه ما نذاریم که یه دلال بگه دل چند؟
دل بی قرار پاک چند؟عاشقای سینه چاک چند؟
مهربونی هم زبونی ، حتی دلهای هلاک چند؟
خنده ی از ته دل چند؟تن و جونو آب و گل چند؟
حتی روزهای جوونی ادمای ساده دل چند؟
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
هر چه به چشم می خورد اینجا تقلبی ست
لبخند و گریه و کف و هورا تقلبی ست
در راستای راسته ی شیره مالها
شیره، پنیر،شیر،مربا، تقلبی ست
وقتی که سود مدعیان در غذای ماست
از سیر تا پیاز قضایا تقلبی ست
بعد از طناب و تسمه کشی چسب هم بزن
کارتن تقلبی ست، مقوا تقلبی ست
از دیپلم بگیر برو تا به دکترا
با رتبه و معدل بالا تقلبی ست
در شاهنامه ای که اخیرا نوشته اند
گودرز و گیو و رستم و دارا تقلبی ست
ما آدمیم؟! یا ... چه بگویم؟ درست نیست
در این دیار آدم و حوّا تقلبی ست
مفهوم عشق دستخوش منفعت شده
یوسف تقلبی ست، زلیخا تقلبی ست
پن کیک و روغن است و کرم، صبر کن رفیق
عاشق نشو، که صورت زیبا تقلبی ست
خانم ، تو هم مواظب دیگ حلیم باش
چون که تمام هستی آقا تقلبی ست
با این همه ریا و تظاهر که بین ماست
حتی نماز و روزه ی ماها تقلبی ست
ملا اگر دروغ بگوید، به راستی
از بیخ و بُن محاسن ملا تقلبی ست
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
دخترم !
در زندگی به هیچکس اعتماد نکن...!!!
آینه با تمام یک رنگیش
دست چپ و راست را به تو اشتباه نشان میدهد...!!!
اما صدای خودت را از دست نده.
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
باران که میبارد ،
دلم برایت تنگ میشود …
راه می افتم بدون چتر ،
من بغض میکنم ،
آسمان گریه !
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
معیارِ واقعی ثروت ما این است
که
اگر پولمان را گم کنیم چقدر می ارزیم . . .
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
ای کاش
همه می دانستند دنیایی که در آن حجّت خدا نباشد
جهنمی بیش نیست.