شعر و ادب
بهترين ها را براي شما انتخاب كرده ايم

وقتی آب و گل آدمی در کوره خلقت می پخت، عشقی عجیب و خدایی در او به ودیعت گذاشته شد. عشقی که بی تردید زیباترین و قشنگ ترین هدیه خالق است. زندگی شماری از انسان ها ترسیم واقعی و دقیقی از این عشق است.تفکر درباره فرازهایی از زندگی زیبایش بقدری پندآموز بود که من به وجد آمده و چند خطی برایش نوشته ام. این دلنوشته را به روح بزرگ او و دوستانش که افتخار میهن عزیزم هستند پیشکش میکنم. 



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:نوشته:هانیه کمری 13ساله,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 خــدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن 11 رکعت است.

بنــده: خدایا من خسته ام نمیتوانم.
خــدا: بنده ی  من 2 رکعت نماز شفع بخوان و 1 رکعت نماز وتر.
بنــده: خدایا برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خــدا: بنده ی من قبل از خواب این 3 رکعت را بخوان.
بنــده: خدایا 3 رکعت زیاد است.
خــدا: بنده ی من فقط 1 رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام راه دیگری ندارد؟
خدا: قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله.
بنــده: خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد.
خــدا: همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن بگو یا الله.
بنـــده: خدایا هوا سرد است!نمیتوانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
خـــدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب مکنیم
بنــده اعتنائی نمی کند و می خوابد!!!!
خــدا: ملائکه من! ببینید آنقدر ساده گرفتم اما او خوابیده است.
خــدا: چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید
دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا 2بار او را بیدار کردیم اما باز خوابید.
خدا: در گوشش بگویید خدا منتظر توست.
ملائکه: باز هم بیدار نمی شود.
خدا: اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است.
ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود.
ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جزء من کسی را ندارد....شاید توبه کرد.
بنده من هنگامی که به نماز می ایستی
من آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک بنده را دارم
و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!

 




ارسال توسط اميد علي اسكندرپور


نگران خیس شدن پاهایش بود,

در آن زمان که آب از سر من گذشته بود...!!!

 




تاریخ: دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:نگران خیس شدن پاهایش بود, ,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند :


زندگی را،
یکی مرگ تدریجی نام نهاد


یکی بدبختی مطلق معنی کرد


یکی درد درمان ناپذیرش خواند


و سرانجام یکی رسید و گفت :


زندگی به تنهایی ناقص است !


تا عشق نباشد ، زندگی تفسیر نمی شود




ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض

صحبت از خاطره ایست که نشسته لب حوض

یک طرف خاطره ها!

یک طرف پنجره ها!

در همه آوازها! حرف آخر زیباست!

آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم؟

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست

 




ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

  

کودکی هایم اتاقی ساده بود...

قصه ای دور اجاقی ساده بود

شب که می شد نقش ها جان می گرفت

روی سقف ما که طاقی ساده بود

می شدم پروانه خوابم می پرید

خوابهایم اتفاقی، ساده بود...

قهر می کردم به شوق آشتی

عشق هایم اشتیاقی ساده بود

ساده بودن عادتی مشکل نبود

سختی نان بود و باقی ساده بود...

 




تاریخ: یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:کودکی هایم اتاقی ساده بود,,,قصه ای دور اجاقی ساده بود,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 264
بازدید هفته : 285
بازدید ماه : 272
بازدید کل : 43805
تعداد مطالب : 325
تعداد نظرات : 176
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم