شعر و ادب
بهترين ها را براي شما انتخاب كرده ايم

 

تنها نه نگین ز دست جم می دزدند
هر چه برسد، ز بیش و کم می دزدند
یک مشت خیال خام و یک مشت دروغ
چیزی ست که شاعران ز هم می دزدند!



تاریخ: سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:ابیات سرودهّ مرا پس بدهید ,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور


 

در 32سالی که از مرگ سهراب سپهری می گذرد، سنگ قبر او 4بار تغییر کرده است.
به نظر شما کدام یک از این سنگ قبرها به روحیات او در زمان زندگی نزدیک تر است ؟



تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

وقتي پدربزرگ

 

 

تنها به جرم خوردن يک سيب ، رانده شد
 
وقتي پدر
 
بعد از مراسم تدفين تنها عموي ما ،
 
هابيل مهربان
 
هنگام شستن دستان خود ز خاک
 
يک آه هم نگفت
 
فهميدم اين زمين ،
 
جايي براي کاشتن بذر عشق نيست



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:وقتي که خنجري زکين برادر به پشت توست,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 

من ايرانيم
نامم "عربي" است، اتومبيلم "ژاپني"، ترجيحا پارچه لباسم فاستوني "انگليسي".
غذاي مورد علاقه ام پيتزاي "ايتاليايي" و عاشق سريال حريم سلطان "تركي" هستم.
اين البته همه ماجرا نيست.
من ايرانيم!
معتقدم "پيكان" خيانت تاريخي بوده است. "ابگوشت" غذاي عقب مانده هاست.
و "فردين" هم هنرپيشه ابگوشتي.
عاشق "ژان والژان" بينوايان "ويكتور هوگو" هستم و شاهنامه، پدرم يكي داشت، نميدانم چه شد.
من ايرانيم، فدايي امام حسين، نا اشنا با "بابك خرم دين"، نام دخترم "زهرا" به احترام "فاطمه زهرا" و عاشق "جنيفر لوپز" اما؟
من ايرانيم:




ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

حالم بد است

حالم بد است ای مردم ، حالم بد است.
از رفتارهایتان حالم بد است،
از طرز رانندگیتان،
از صفهای صد شاخه تان،
از هجوم تاتارگونه تان به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده،
از برخورد و نگرش تان نسبت به جنس مخالف،
از داشتن غیرتهای بی مورد راجع به خواهر و مادرتان و بی غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران،
از تحلیلهای سیاسی و اقتصادیتان در تاکسی،
از رد و بدل کردن بلوتوث های غیر اخلاقی،
بقيه در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب...
تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:حالم بد است ای مردم , حالم بد است, ,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

Join Gevo Group




تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

دختري پشت يك 1000 تومني نوشته بود:

پدر معتادم براي همين پولي كه دست توست مرا يه

شب به دست صاحب خانه مان سپرد


خدايا تو چقدر ميگيري كه بگذاري شب اول قبر قبل از

اينكه تو ازم سوال كني من ازت بپرسم؟



چرا؟..................




تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:چرا؟,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 



تاریخ: شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:نگراني مادر,روز مادر,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 

سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد .. استوار بودم و تنومند !
من را انتخاب کرد ...
دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ...
به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود !
سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او تنومند تر بود ...
مرا رها کرد با زخم هایم ، او را برد ... و من که نه دیگر درخت بودم ، نه تخته سیاه مدرسه ای ، نه عصای پیر مردی ...
خشک شدم ..
---
بازی با احساسات مثل داستان تبر و درخت می مونه .. تا مطمئن نشدی تبر نزن !
احساس نریز!!
زخمی می شود ... در آرزوی تخته سیاه شدن ، خشک می شود ....



تاریخ: پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:استوار بودم و تنومند !,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 
گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهن گرفتن آموخت 
 شبها بر گهواره من، بیدار نشست و خفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه گل شکفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست، تا هستم و هست دارمش دوست


ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:روز مادر,مادر,عكس مادر,مبارك,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 

 
براستی کدام برترند ؟
دستی که گره ای رو باز کنه
یا چشمی که فقط ببینه و دلسوزی کنه ؟


ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:براستی کدام برترند ؟,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 

 

به گزارش جهان به نقل از فارس، همزمان با فرارسیدن سیزدهم جمادی‌الثانی و سالروز وفات خانم «ام‌البنین» مادر گرامی علمدار کربلا، ماجرای ازدواج آن بانوی بزرگوار با امام علی(ع) از کتاب «ماه به روایت آه» به قلم ابوالفضل زرویی نصرآباد روایت می‌شود. 

داستان ازدواج ام البنین با امام علی(ع) از زبان همسر حضرت عباس

مهربان‌تر از مادر، محرم‌تر از خواهر، مقاوم‌تر از کوه، زیباتر از حور و روح‌نوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه ام‌‌البنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمی‌گوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بی‌ترس از ملامت و سرزنش، می‌توانی ساعت‌ها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی.



ادامه مطلب...
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 

خستم ام پینیکیو...


اینجا آدم ها دورغ می گویند!


و دماغ های خود را جراحی پلاستیک میکنند...


راست گفت پدر ژپتو: پینوکیو چوبی بمان!




تاریخ: سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:پینوکیو چوبی بمان!,
ارسال توسط اميد علي اسكندرپور

 

پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می‌کرد.
 
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است !پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود...
 
نتيجه گيري  مولانا از بيان اين حكايت:‌

تو مبین اندر درختی یا به چاه    تو مرا بین که منم مفتاح راه




ارسال توسط اميد علي اسكندرپور
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 119
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 132
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 43652
تعداد مطالب : 325
تعداد نظرات : 176
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم